░░▒▓███◄مطالب عاشقانه و احساسی(︶︹︺)اس ام اس✉جوک وچیستان㋡موزیک♬عکس✔چت روم♕►███▓▒░░

 

تو از زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشم تر من

 

بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من . . .


†ɢα'§ : <-TagName->

 

هیــچ گاه…

 

به خاطــر هیــچ کــس..

 

دست از ارزشهایت نکش..

 

چون زمانـی که اون فــرد از تــو دسـت بکشـد ..

 

تــــو می مانـی و یـک “مـن ” بـی ارزش…..!


†ɢα'§ : <-TagName->

 

نمی دانم
 

آلزایـمر بودی یا عـشق؟
 

از روزی کـه مبتلایت شدم
 

خودم را
 

از یاد بردم …

†ɢα'§ : <-TagName->

کســــی چهـ  میـــــداند کهـ

امـــــروز چند بار فــــــرو ریختمــ

از دیدن کســــی کهـ

تنهــــــا لباسشـ  شبیهـ  تــــــــو بود...


†ɢα'§ : <-TagName->

عجب دنیایی شده.

 

کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..

 

و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..

 

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!

 

اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..

 

آدم ها را بلد نیستم هنوز.

 


†ɢα'§ : <-TagName->

 

زخمی در پهلویـم است..

 

روزگار نمک ـ ـ می پاشــد..

 

و مـن به خــود می پیچـــــم..

 

و همه فــــکر می کنند می رقـــصم..


†ɢα'§ : <-TagName->

 

زندگی را تو بساز…


نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف..


زندگی یعنی جنگ تو بجنگ..


زندگی یعنی عشق..


تو بدان عشق بورز…


†ɢα'§ : <-TagName->

معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!!

ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا درآغــــــــــــوش خــــــــــویش

به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!


†ɢα'§ : <-TagName->

 

چه شباهت متفاوتی بین ماست!

 

       تو دل شکسته ای ، 

                        من دلشکسته ام...!


†ɢα'§ : <-TagName->

 

کاش..

 

اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟

 

و تو جواب میدی خوبم…

 

کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!


†ɢα'§ : <-TagName->

گفتی دهانت بوی شیر میدهد…

و…

رفتی …

آهای عشق من …


امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …


برمیگردی ؟؟


†ɢα'§ : <-TagName->

 

ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!

ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست.


†ɢα'§ : <-TagName->

 

شاید برایت عجیب باشد این همه آرامشم…

 

خودمانی بگویم به آخر که برسی فقط نگاه میکنی…


†ɢα'§ : <-TagName->

 

خندیدن، خوب است .

 

قهقهه، عالی است .

 

گریستن، آدم را آرام می کند.

 

امــــــــــــا…

 

لــــــعنت بر بغــــــــــــض


†ɢα'§ : <-TagName->

 

 

بزرگتر که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند

 

 

 

 لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد

 

 

 

دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی شاید بزرگ شدن،

 

 

 آن اتفاقی نبود كه انتظارش را میكشیدم…!


†ɢα'§ : <-TagName->

 

عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي

 

يـــه اس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته


لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت…

 

هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر

 
ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــي‌ارزه…....


†ɢα'§ : <-TagName->

      بدی عشق اینه که یا بدست نمیاد...


                    اگرم بدست بیاد از دست می ره....




†ɢα'§ : <-TagName->

کـاش مـی فـهـمیـدی ....

قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:

بـمان...

نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛

و آرام بـگویـى:

هـر طور راحـتـى ... !

 

 


†ɢα'§ : <-TagName->

◄►בلتنگتـــ ڪـﮧ مے شوم



פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم



و בر چشمـانـم



تــو را تماشا مے ڪنم



ڪی مے شود



از آب و آینـﮧ ها برخیزے



و پیش בست هاے פֿـالیـم



بنشیــنے (؟)ܓܨ............................

 

 



†ɢα'§ : <-TagName->

این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !

تــــــــو بنویس ...

از دلتنگی هایتــــــ، از دردهایتــــــ ، از حــــرف هایت ...

از هرچه دلتـــــ می گوید !

بنویس برایـــــــــم...

†ɢα'§ : <-TagName->

* * *
تــمام هوا را بو مـی کشم
 
چشم مـیدوزم
 
زل مـی زنم...
 
انگشتم را بر لبان زمیـن می گذارم:
 
" هــــیس...
 
!مـی خواهم رد نفس هایش بـه گوش برسد...!"
 
امــــــــــا...!
گوشم درد مـیگیرد از ایـن همـه بـی صدایـی
 
دل تنگـی هایم را مچالـه مـی کنم و
 
پرت مـی کنم سمت اسمان!
 
دلواپس تو مـی شوم کـه کجای قصـه مان سکوت کرده ایـی
 
کـــه تو را نمی شنوم

†ɢα'§ : <-TagName->

 

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،

اما تو رفتی و تنها یک قلب شکسته سهم من از این بازی عشق بود

یک بازی تلخ که ای کاش آغاز نمیکردم تا اینگونه در غم پایانش بنشینم

تو که میخواستی روزی رهایم کنی و چشمان بی گناهم را خیس کنی

چرا با من آغاز کردی!

مگر این قلب بی طاقت و معصوم چه گناهی کرده بود

گناهش این بود که عاشق شد و تو را بیشتر از هر کسی ، از ته دل دوست داشت

اینک که برای تو از بی وفایی هایت مینویسم انگار آسمان چشمانم دوباره ابری شده

و در قحطی اشک دوباره میخواهد ببارد.اما من مینویسم

مینویسم که یک قلب را شکستی ، و زندگی ام را تباه کردی.

کاش می دانستی چقدر دوستت داشتم ،

کاش می دانستی شب و روز به یادت بودم و از غم دوری ات با

چشمان خیس به خواب عاشقی می رفتم.

نمی دانی چه آرزوها و رویاهایی را با تو در دل داشتم.می خواستم عاشقترین باشم ،

برای تو بهترین باشم ، یکرنگ بمانم و یکدل نیز از عشقت بمیرم.

آن زمان که با تو بودم کسی نام مرا صدا نمیکردم ،

همه به من میگفتند ((دیوانه)).آری من دیوانه بودم ، یک دیوانه ساده دل.

دیوانه ای که اینک تنهای تنهاست و از غم جدایی ات روانی شده است.

این را بدان نه تو را نفرین کردم ، و نه آرزوی خوشبختی برایت کردم.

این روزها خیلی احساس تنهایی میکنم ،

راستش را بخواهی هنوز دوستت دارم اما

دیگر دلم نمیخواهد حتی یک لحظه نیز با تو باشم.

خیلی دلم میخواهد فراموشت کنم اما نمی دانم چرا نمی توانم

دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ شده و یاد آن لحظه ها قلب شکسته ام را میسوزاند.

و این بود سرنوشت من و تو! چه بگویم که هر چه بگویم دلم بیشتر می سوزد .

نیستی که ببینی اینجا زندگی ام بدون تو بی عطر و بوست ، بی رنگ و روست.

هر چه نوشتم درد این قلب دیوانه من بود ، نمیخواستم بنویسم از تو ، اما قلبم نمیگذاشت.

بهانه میگرفت ، گریه می کرد ، میگفت بنویس تا بداند چه دردی دارم.

انگار دوباره کاغذم از قطره های اشکم خیس شده ،

دیگر قلمم برای روی کاغذ خیس نمی نویسد.

خواستم بنویسم که خیلی بی
وفایی.


†ɢα'§ : <-TagName->

میگفتند:


سختی ها نمک زندگــــــی است

امّا چرا کسی نفهمید

"نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است

شور نیست

مزه "درد" میدهد


 


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:26 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|




هم خسته‌ام

هم تنها

پنجره را باز می‌کنم

شب به کمکم می‌آید

 


†ɢα'§ : <-TagName->
ادامه مطالب




دوستت دارم

و آفتاب بغلم می‌کند

پشت میز اداره‌ام می‌گذارد

دیگر غروب است

آفتاب هم به خانه‌ی خود می‌رود

نمی‌دانم راه خانه‌ی من کدام است

 


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:25 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|




خَستِـﮧ شُدم

بَس کِـﮧ

دِلَم رَنجید و خَندیدَم


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:24 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|



هیچ وقت نفهمیدم...

چرا درست همان کسی که...

فکر میکنی با همه فرق دارد...

یک روز...

مثل همه...

تنهایت میگذارد...؟!!

 


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:23 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|

تفاوت راببین...

تو از کنار من راحت عبور میکنی..

و من وقتی ردپایت را میبینم...بغض میکنم...

 


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:22 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|

دیـوآنـﮧ ےِ روزْهآیـے هَسْتـ ـَم
 
 
 
 
کـﮧ مِهـربآטּ میشَوے . . .
 
 
حَتـّے اَگـ َـرْ نَـدآنمْ چـرآ . . . !
 
 
 


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:22 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|

چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت!

این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند

 


†ɢα'§ : <-TagName->
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, 11:21 |- ♥ ƦƛMƖƝ Ļ◊√È♥ -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 13 صفحه بعد